محل تبلیغات شما
یاد اون موقعی افتادم که ندا نامزد کرده بود. سال پیش دانشگاهی بودیم.درست آذر ماه 96 بود. یادمه با سمیرا و مرضیه و ریحانه و رویا و ابراهیمیان تو حیاط بودیم. کارت دعوت عقد ندا دستمون بود و منو ریحانه و سمیرا بیشتر از هر کس دیگ تو حیرت مونده بودیم. تا اینکه خودم به زبون آوردم و به بچه ها گفتم عشق واسه ندا به درستی معنا شد. ادامه نوشته/ رمز دار

یاد یاران قدیم نرود از دل تنگ.... چون هوای چمن از یاد اسیران قفس...

نمیدونم ذوق دیدار دوستامو داشته باشم یا به حالت بی حوصلگیم ادامه بدم....

اینم از امروز و امشبمون...

ندا ,بودیم ,سمیرا ,تو ,عشق ,ریحانه ,ریحانه و ,به زبون ,خودم به ,اینکه خودم ,زبون آوردم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دیجیتال مارکتینگ (Digital Marketing) دستگاه چاپ حرارتی عکس برگردان سابلیمیشن خلاصه درس های علوم نهم