محل تبلیغات شما
امروز برنامه ریخته بودم که بشینم پا درسام تا چنتا دیگ تحقیقا هم که نصفه کارس تموم شه. بعد از اینکه صبونه خوردم چنتا از سوالای زبان مونده بود اونارو کامل کردم و گذاشتم کنار که بعدا پرینتشون کنم و همین که رفتم تو اتاق و درو بستم صدای زنگ درو شنیدم. خاله طاهره و امیر حسین و هلنا بودن. دقیقا مثه مهمونی دیشب و پریشب شد گله ای نیس که عقب موندم از کارام و برنامم. بالاخره یه ذره از تنهایی در میام. زهره رفته بود آخرین امتحانشو بده و واسه همین هلنا پیش خاله مونده

یاد یاران قدیم نرود از دل تنگ.... چون هوای چمن از یاد اسیران قفس...

نمیدونم ذوق دیدار دوستامو داشته باشم یا به حالت بی حوصلگیم ادامه بدم....

اینم از امروز و امشبمون...

مونده ,چنتا ,هلنا ,همین ,درو ,ای ,ای نیس ,نیس که ,گله ای ,شد گله ,پریشب شد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها